محل تبلیغات شما

اخبار ارمنستان



بر اساس مطالعات موسسه گالوپ ،ارمنستان خشمگین ترین و وحشی ترین ملت در حال حاضر جهان به شمار می رود.ارامنه بسیار خشمگین و عصبی هستند و شما همیشه باید در این کشور منتظر یک فاجعه باشید.ارمنی های ارمنستان عصبانی ترین مردم حال حاضر جهان شناخته شده اند.
پاشینیان یکی از دلقک های کشف نشده در ارمنستان بود که چون هیچ کجا نتوانسته بود دلقکی خود را به نمایش گذارد؛بالاخره با زور و حیله بعنوان نخست وزیر ارمنستان توانست استعداد نهفته درونی اش را شکوفا سازد.پاشینیان انسانی بی ادب و بی تربیت است که اینرا بارها و بارها به نمایش گذاشته است.او با اینکه از هنر رقص بی بهره است ولی سعی می‌کند رقاصی را با دلقکی اش مخلوط ساخته و از این طریق شاید بتواند مردم ارمنستان را کمی شاد کند.از هنگام روی کار آمدن پاشینیان وضع مردم ارمنستان روز به روز بدتر شده است و فقر چهره‌خود را بیش از پیش در این کشور نمایان ساخته است.پاشینیان بیشتر بک رقاص دلقک است نه یک نخست وزیر.
استانبول/خبر تحلیلی/ خبرگزاری آناتولیمحمد رحمانی فر، محقق و تاریخ دان ایرانی در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری آناتولی اظهار داشت: "ارامنه پس از اسلام همیشه در ترکیب حکومت‌های اسلامی بوده واز تمام حقوق به رسمیت شناخته شده خود از جمله برگزاری آیین‌های مذهبی برخوردار بوده و همواره از سوی حاکمان وقت مورد حمایت قرار می گرفته اند".وی افزود: "البته آنان از قرن ها پیش دنبال تشکیل یک حکومت مستقل بوده اند اما موضوعی که نباید از نظر دور داشت این است که این خواسته آنان نه با روند طبیعی بلکه با هدف اشغال اراضی مسلمانان و به ویژه آذربایجانی‌ها بوده و در این راستا با کمک حامیان غربی خویش دست به جنایات و کشتارهای بزرگی در شمال و جنوب ارس زدند و در داخل امپراطوری های عثمانی و قاجاریه نیز به عنوان ستون پنجم دشمن فعالیت می کردند. بااین حال باز رفتار مسلمانان با آنان مسالمت آمیز بود و حتی در زمان تصویب قانون تهجیر ارامنه از جبهه های جنگ عثمانی نیز تنها شامل گروههایی از آنان بود که دست به اقدامات خصمانه زده بودند و نه همه آنان".رحمانی فر در ادامه به سوالات خبرنگار آناتولی پاسخ گفت که مشروح این مصاحبه به شرح ذیل است:-درباره ارامنه و جایگاه تاریخی آنها بگویید اینکه این جایگاه به چه صورت بوده است؟باید بگویم که واژه ارمنی از لحاظ مفهوم شناسی قومی هنوز هم محل مناقشه است و هنوز هم حتی خود محققان ارمنی در این خصوص به اجماع نرسیده اند. گروهی از آنان همچنان به دنبال مفهوم سازی برای این نام بر پایه بن مایه های اساطیری هستند و گروهی دیگر سعی دارند با اتکا بر اسناد تاریخی به جا مانده از قرون پیش از میلاد به کشف این مفهوم نائل آیند که البته تاکنون نتوانسته اند به مفهومی که مورد قبول عام باشد دست یابند.ظاهرا به واژه ارمنستان برای نخستین بار در کتیبه داریوش هخامنشی اشاره شده است و به همین خاطر هم اکثر پژوهشگران، به ویژه در ایران، ظهور عنصر قومی ارمنی در عرصه تاریخی را به سده های هفتم تا پنجم پیش از میلاد نسبت می دهند. فارغ از این که امروزه اصالت کتیبه های منسوب به پادشاهان هخامنشی از لحاظ تاریخی مورد تردیدهای جدی قرار گرفته است، می توان بر اساس اشاره های بسیار مختصری که در برخی منابع یونانی و رومی در این خصوص شده، تصور کرد که این عنصر قومی در نیمه های هزاره نخست پیش از میلاد در مناطقی از شرق ترکیه کنونی و غرب آذربایجان کنونی شکل گرفته است.مورخان ارمنی تلاش بسیاری به عمل آورده اند تا شکل گیری قومیت ارمنی را به تمدن های باشکوهی همچون اورارتو گره بزنند و حداقل خود را به عنوان وارثان چنین تمدن هایی جا بزنند. با این حال همانگونه که من سالها پیش در کتاب "نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران" اشاره کرده ام و اخیراَ هم در کتاب "تاریخ اورارتو" نشان داده ام، ارامنه نه تنها وارثان این امپراتوری نبوده اند، بلکه حتی برخلاف آنچه که برخی از مورخین ادعا کرده اند فاتحان و نابودکنندگان این امپراتوری هم نبوده اند. به عنوان مثال، کشف پیکانهای سکایی در قلعه بسطام که یکی از بزرگترین و مستحکم ترین قلعه های اورارتویی بوده، مبین سقوط این قلعه به دست اقوام سکایی است نه ارمنی. در واقع، عنصر ارمنی با استفاده از خلأ قدرت ناشی از سقوط امپراتوری اورارتو در هزاره اول پیش از میلاد وارد این منطقه شده و در مناطقی از این سرزمین ساکن شده اند.ـ بگذارید به دوران پس از اسلام بپردازیم آیا ارامنه دارای حکومت مستقلی بوده اند؟ روابط آنها با مسلمانان چگونه بوده است و آیا در سرزمین‌های اسلامی و به ویژه در امپراتوری عثمانی مورد تبعیض قرار می گرفته اند؟ارمنی ها پس از اسلام هیچ گاه حکومت مستقلی نداشته اند و اغلب در تابعیت حکومتهای مسلمان بوده اند حکومتهایی که اکثریت قریب به اتفاق آنها به دست ترک ها تشکیل شده بوده اند. با توجه به اینکه آیین مسیحیت در اسلام به عنوان یکی از ادیان توحیدی به رسمیت شناخته شده است، ارمنی ها در تمام این دوران از بسیاری از حقوق به رسمیت شناخته شده آن دوران برخوردار بوده اند و همواره از سوی حاکمان وقت مورد حمایت قرار می گرفته اند.در دوران عثمانی و صفوی آنها نه تنها به هیچ وجه مورد تبعیض قرار نمی گرفتند و نه تنها از آزادی کامل در عمل به شعائر مذهبی خود و حتی آزادی کسب و پیشه برخوردار بودند، بلکه با توجه به وضعیت ی خاص آن دوران و رقابت هر دو امپراتوری مزبور در جذب بازارهای اروپایی شاید بتوان گفت بازرگان های ارمنی از حمایت بیشتری نیز برخوردار بودند. نباید تصور کرد که جنگهای امپراتوری عثمانی با دول مسیحی غربی می توانسته زمینه ساز فشار بر مسیحیان تابع این دولت باشد. اشاره کردم که مسلمانان همواره با مسیحیانی که در تابعیت آنها می زیسته اند رفتار مسالمت آمیزی داشته اند. اما موضوع کشورگشایی امر دیگری است که وماً ارتباط واقع بینانه ای با مذهب و ملیت ندارد. تاریخ جهان آکنده از جنگهایی است که طرفین درگیر در این جنگها به یک دین، به یک مذهب و یا به یک زبان تعلق داشته اندـ با این حساب، چرا ارامنه در جنگ جهانی اول به جنگ با عثمانی پرداختند؟نباید فراموش کرد که ارامنه قرنها پیش از وقوع جنگ جهانی اول در سودای تشکیل یک کشور مستقل ارمنی بوده اند. اسنادی از دوران صفویه در دست است که نشان می دهد، ارامنه در دوران شاه عباس صفوی با پذیرش مسیونرهای مسیحی غربی به دنبال جلب رضایت پاپ و پشتیبانی وی از آنها به منظور تحقق سودای تشکیل کشور مستقل ارمنی بوده اند. البته، این همکاری در آن دوران محقق نشد. چون فرستادگان پاپ به تبلیغ مذهب کاتولیک می پرداختند و همین امر موجب بروز اختلافات میان خود ارمنیها و البته مخالفت آنها با مسیونرهای کاتولیک شد.ارامنه که می دانستند بدون یاری قدرتهای بزرگ هرگز قادر به تشکیل حکومت نخواهند شد، از قرن هیجده به بعد متوجه روسیه شدند. فرق روسیه با غرب در آن بود که روسیه فقط به دنبال بهره برداری ابزاری از ارمنیها در عرصههای نظامی و ی بود و به هیچ وجه در صدد تحمیل عقاید کلیسای خود بر ارامنه نبود و این همان چیزی بود که ارامنه دنبالش می گشتند. می توان گفت که در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی ارامنه همواره از حمایت روسیه برخوردار بوده اند و چه در جنگهای قاجار و روسیه و چه در جنگهای عثمانی و روسیه آنها همواره در راستای منافع روسیه عمل میکرده اند. به عنوان مثال نقش ارامنه در سقوط ایروان، باکو و حتی تبریز در جنگهای عباس میرزا با روسها غیر قابل انکار است.اما با آغاز جنگ جهانی اول، اوضاع برای ارامنه متفاوت شد. دیگر دولتهای غربی به دنبال تحمیل عقاید مذهبی خود بر ارمنیها نبودند. بلکه آنها هم همچون روسیه به دنبال متحدینی در دل امپراتوری عثمانی بودند تا از داخل بر پیکر این امپراتوری عظیم ضربه بزنند و اینگونه شد که ارامنه آلت دست دشمنان دولتی شدند که سالها آنها را در پناه خود حفظ کرده بود.ـ دلایل مهاجرت اجباری ارامنه چه بوده است؟قبل از پاسخ به این سوال لازم می دانم اشاره کنم که ارامنه از این موضوع خیلی سوءاستفاده کرده اند. پروپاگاندای ارمنی چنین القا کرده که گویا این قانون که در سال 1915 تصویب شده بوده، شامل حال تمامی ارامنه ساکن در سرزمینهای امپراتوری عثمانی شده و از سوی دیگر با مظلوم نمایی تمام افراد مشمول این قانون را قربانیان یک نسل کشی بزرگ عنوان کرده اند و ارقامی هم که برای این نسل کشی ساختگی ذکر کرده اند از رقم کل جمعیت ارامنه ساکن در این امپراتوری هم بیشتر بوده است. به هر حال همانگونه که اشاره کردم ارامنه از قرن هجدهم به بعد در تمام جنگهایی که امپراتوریهای عثمانی و قاجار با روسیه داشته اند یا در خط مقدم اردوی روسیه قرار گرفته اند یا در خط مقدم نیروهای عثمانی و قاجار نقش ستون پنجم اردوی روسیه را بر عهده گرفته اند. در واقع مهاجرت اختیاری ارامنه از خاک عثمانی به خاک آذربایجان شمالی، بالأخص منطقه قره باغ کوهستانی، با پشتیبانی روسها یک قرن پیش از تصویب قانون مهاجرت اجباری آغاز شده بود. از سوی دیگر، این قانون زمانی به تصویب رسید که دولت عثمانی درگیر جنگ جهانی اول بود و ارامنه با استفاده از فرصت به وجود آمده و با پشتیبانی کشورهای متخاصم عملیات نظامی گستردهای را در داخل خاک عثمانی آغاز کرده بودند. به نحوی که مثلاَ در شهر وان به کشتار عظیمی دست زدند. خوب، در چنین شرایطی چه انتظاری می توان از یک دولت داشت؟ به نظرم دولت طلعت پاشا در این خصوص خیلی هم جانب انصاف را رعایت کرده که به جای سرکوب گسترده خائنین داخلی اقدام به جابجایی و دور کردن آنها از منطقه درگیری کرده است. مطلبی که باید بار دیگر بر آن تاکید کنم این است که قانون مزبور به هیچ وجه شامل حال تمامی ارامنه ساکن این سرزمین نمی شده و تنها شامل مناطقی می شد که ساکنان آن مناطق دست به اقدامات خصمانه زده بودند. اسناد تاریخی حاکی از آن است که دولت وقت، در حد توان خویش نسبت به تامین آذوقه و امنیت این افراد هم اقدام کرده بود ولی نباید فراموش کرد که دولت مزبور در آن شرایط درگیر یکی از خونین ترین جنگهای تاریخ بشریت بود و طبعاً قحطی و ناامنی داخلی از عواقب چنین وضعیتی بود. وضعیتی که خود ارامنه در شکل گیری آن سهیم بودند. در ضمن، رقم قابل توجهی از ارمنیها در جریان درگیریهای داخلی با کردها کشته شده اند که پروپاگاندای ارمنی با موذی گری تمام این آمار را هم به پای امپراتوری عثمانی می نویسد. ـ مهاجرت ارامنه و آشوریها به آذربایجان هم نتیجه همین شرایط بود؟ هم بله و هم نه! همانگونه که اشاره کردم مهاجرت ارامنه به سرزمینهای آذربایجان با پشتیبانی روسها از مدتها پیش آغاز شده بود و البته این حوادث در جریان جنگ جهانی اول شدت گرفت و این بار قسمتهای غربی آذربایجان هم به یکی از مقاصد این مهاجران کینه توز تبدیل شد. ـ پس از مهاجرت گسترده ارامنه به دو سوی ارس، در هر دو سوی آن، شاهد وقوع فجایعی از سوی این مهاجران بوده ایم. آیا می توان این فجایع را قتل عام نامید؟ نقش دول غربی و دولت مرکزی ایران در این میان چه بود؟ برخلاف تبلیغات دستگاه دروغ پراکنی ارمنی و حامیانش، در واقع نسل کشی واقعی نه در خاک امپراتوری عثمانی بلکه در خاک آذربایجان رخ داد، آن هم در هر دو سوی ارس و آن هم به دست خود ارمنیها. تا جایی که این مساله یعنی توسل به قتل عام در گزارش کاچازنونی، نخستین نخست وزیر کشور ارمنستان، به کنفرانس حزب داشناک هم نمود یافته است. دسته های مسلح ارمنی و آسوری به سرکردگی چهره هایی همچون شامیان، آندرانیک و مارشیمون در هر دو سوی ارس کشتار گسترده ای را علیه ساکنان غیر مسلح آذربایجان ترتیب دادند. کشتارهایی که هنوز هم تصور آن، دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. باید بگویم که بازیگران داخلی و بازیگردانان خارجی این فجایع، با اجرای کشتارهای مذکور، دو هدف عمده را دنبال می کردند. اول پاکسازی قومی در آذربایجان (در هر دو سوی ارس) و فراهم آوردن زمینه لازم برای تحقق سودای تشکیل کشور ارمنستان در داخل خاک آذربایجان و دوم گشایش جبهه نظامی جدیدی بر علیه امپراتوری عثمانی در جهت ضربه زدن به این امپراتوری. در واقع، در بحبوحه جنگ جهانی اول، دول اروپایی همچون فرانسه و انگلستان با سوء استفاده از ضعف دولت مرکزی در ایران، با تجهیز ارامنه و آسوریهای ساکن غرب آذربایجان و با دادن وعده تشکیل حکومت مستقل برای آنها بر آن بودند که با متشنج کردن حیاط خلوت امپراتوری عثمانی جبهه جدیدی را علیه این امپراتوری ایجاد کنند. اما نباید فراموش کرد که در هر دو سوی ارس، این مردم مظلوم آذربایجان بودند که تاوان ماجراجویی های ارامنه و تهای ناجوانمردانه بازیگردانان بین المللی را پرداخت کردند. تاوان سنگینی که منجر به ترک خانه و کاشانه، از دست دادن جان و مال و به معنی واقعی کلمه یک نسل کشی تمام عیار علیه این مردم بیچاره شد. آن هم در جنگی نابرابر که نه تنها هیچ نقشی در وقوع آن نداشتند، بلکه به گواه اسناد تاریخی، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از وقوع این جنگ به عمل آورده بودند. ـ در استان های آذربایجان ایران این نسل کشیها در کدام شهرها به وقوع پیوست؟این قتل عامها به صورت گسترده ای در شهرهای ارومیه و سلماس به وقوع پیوستند و پس از آن ارامنه و آشوریها متوجه شهر خوی شدند و در سر راه خود روستاها و آبادیها را به وحشیانه ترین شکل ممکن مورد غارت و قتل عام قرار دادند. اگر مقاومت جانانه مردم شهر خوی و وجود دیوار امن پیرامون این شهر نبود و البته یاری اردوی امپراتوری عثمانی که در یکی از حساس ترین برهه های تاریخی به داد برادران بی دفاع خویش شتافت، قطعاً این شهر هم سرنوشتی مشابه با ارومیه و سلماس پیدا می کرد. در واقع، این اردوی امپراتوری عثمانی بود که در هر دو سوی ارس به این قتل عامهای وحشیانه پایان بخشید وگرنه قطعاً ما امروز در منطقه با یک جغرافیای ی متفاوتی مواجه بودیم. عمق این فجایع به حدی است که پرداختن به آن نیازمند مصاحبه ها یا نوشته های مستقلی است. با این حال فقط به عنوان نمونه به یکی از این کشتارها که به بهانه قتل مارشیمون به دست اسماعیل سیمیتقوی کرد صورت گرفت اشاره می کنم: سران مسیحی آسوریها و ارمنیها پس از انتشار خبر قتل مارشیمون، پیشوای مذهبی آسوریها، اختیار قتل عام 24 ساعته به نیروهای تحت امر خویش دادند. نکته جالب اینکه قتل وی توسط یک کرد صورت گرفته بود ولی تاوان این کار را مردم بی دفاع آذربایجان دادند. به هر حال، با آغاز روز 27 اسفند 1296 شمسی، 12 هزار مسیحی لجام گسیخته اعم از گروه های مسلح ارمنی و آشوری، شهر ارومیه را آماج جنایت های خویش قرار دادند. درب خانه ها شکسته شد، اموال موجود به غارت رفت و ساکنین این خانه ها اعم از کودک و زن و مرد در آتش خشم آنان سوختند. خیابانها و کوچه های شهر مملو از اجساد قربانیان این فاجعه دردناک بود و حجم غارتها به حدی بود که غارتگران توان حمل تمامی اشیای غارت شده را نداشتند. عمق فاجعه به حدی بود که حتی خود سرکردگان هم غافلگیر شدند و قبل از اتمام مهلت 24 ساعته، کمیته مسیحیان تشکیل جلسه داد و خواستار پایان بخشیدن به جنایات شد اما این جنایات تا پاسی از شب ادامه یافت. ـ به نظر می رسد، این موضوعات چنانچه باید و شاید از سوی نهادهای رسمی ایران مورد توجه قرار نمی گیرد، دلیل این امر چه می تواند باشد؟با اینکه رهبر ایران چند سال پیش سفارش کرد که این حوادث و فجایع باید مورد توجه قرار گیرند و حتی این اقدامات را به اقدامات صورت گرفته برای تشکیل اسرائیل تشبیه کرد، با این حال حتی سفارش مؤکد وی هم نتوانست روزه سکوت نهادهای رسمی این کشور در خصوص این مساله را بشکند. من ریشه این امر را نوعی نژادپرستی نهادینه شده در وجود محققان ایرانی و البته مدیران نهادهای مسوول در این زمینه می دانم. به بیان صریح تر، متاسفانه یک نوع ترک ستیزی نهادینه شده در این کشور در جریان است و بر همین مبنا پرداختن به هر مساله ای که مبین مظلومیت ترکهای این سرزمین و حتی ترکهای سایر کشورها باشد در این کشور یک گناه نابخشودنی تلقی می شود و حتی در مواردی که چنین مسائلی به بوته تحقیق سپرده می شود در اغلب موارد جای جنایتکار و قربانی عوض می شود. به عنوان مثال، نوشته های چنین افرادی عموماً همسو با تبلیغات بنگاههای تبلیغاتی ارمنی است و حتی ورود اردوی عثمانی به شهرهای آذربایجان را مورد تقبیح! قرار می دهند و اینها همه نشانه مرگ وجدان انسانی در جامعه ای است که نژادپرستی در آن نهادینه شده و همه چیز را از ورای عینک نژادی می بیند.- به عنوان سوال آخر به نظر شما چرا کشورهای غربی چشم خود را بر این جنایات و جنایات مشابه صورت گرفته درقره باغ و خوجالی بسته اند ولی از ادعای نسل کشی ارامنه حمایت می کنند؟نباید فراموش کرد که عوامل مؤثر بر تصمیم گیریهای ی و بین المللی در دنیای امروز بسیار متفاوت از عوامل مؤثر بر حصول نتیجه در مطالعات تاریخی و پژوهشی هستند. تصمیم گیریهای ی بیشتر از آنکه بر حقایق تاریخی اعتنا کنند، به دنبال تأمین منافع عینی و ذهنی مبتنی بر واقعیات موجود هستند؛ البته واقعیتهایی که بازنموده می شوند، نه وماً واقعیت هایی که مبتنی بر حقیقت باشند. باید قبول کنیم که لابی ارمنی در بازنمایی واقعیت به نحوی که خود می خواسته، موفق تر عمل کرده است ولی نباید فراموش کنیم که این فقط یک روی سکه است و این سکه روی دیگری هم دارد و آن عوامل ذهنی و عینی مؤثر بر تصمیمات کشورهای غربی است. گفتیم که کشورهای غربی، خود در ایجاد این غائله ها نقش مؤثر و مستقیمی داشتند. از سوی دیگر بسی ساده لوحی خواهد بود که گمان کنیم کشورهای اروپایی خاطرات تلخ جنگهای صلیبی و شکستهایشان در این جنگها را فراموش کرده اند. گمان نمی کنم شکوه استانبول، به عنوان شهری اروپایی که روزگاری پایتخت یکی از باشکوه ترین امپراتوریهایی اروپایی بود و اکنون مطرح ترین شهر ترکیه محسوب می شود، چندان برای آنها دلنواز باشد. در کنار این عوامل ذهنی می توان به عوامل عینی در مناسبات بین المللی هم اشاره کرد. هرچند، به زعم اینجانب در این خصوص، عوامل ذهنی مؤثرتر و تعیین کننده تر عمل می کنند. در یک کلام، می خواهم بگویم زمینه ذهنی لازم در اروپا برای پذیرش ادعاهای لابی ارمنی وجود دارد.
بالاخره حق به حقدار رسید و قره باغ به آذربایجان بازگردانده شد.
ارامنه را شاید بتوان بی حیثیت ترین و بی آبرو ترین ملت جهان نامید.در این کشور دروغ و پدرسوختگی رواج دارد.اینبار ارمنستانی های پدرسوخته میخواستند به جهان دروغ بگویند و مثل همیشه مظلوم نمایی کنند.
اما مردم افتخار آفرین آذربایجان به ارامنه نشان دادند که دروغگویی برای یک مدتی اعتبار دارد و این ارامنه ارمنستان کثیف را بر سر جایشان نشاندند.

آخرین جستجو ها

ulruoguho caimisdiaving rauportaperch در امتداد شب از زمین تا آسمان Charles's blog وبلاگ احمد علیزاده فلاح سایت وبگردی caletbiopo book mark